چهارشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۴۸ ب.ظ
زندگی ...
زندگی فرصت روییدن توست
دست بر زانو زن
یا علی گوی و بپاخیز
نترس
دست سلطان جهان
گره از کار گشاید
تو فقط جهدی کن
از بد کار نترس
گر زمین خشک شده
اسمان گر شده تلخ
غرشش گوشنواز است
نترس
بعد هر باد سیاه
بعد هر غرش سرد
لب خشکیده خاک
روی باران بیند
و دلش را بوسد
سبز و پر بار شود از گل عشق
فرصتی هست در این وادی پر رنگ
بپاخیز و برو
پشت سر گر تلخ است
تو نگاهت به گل یاس بینداز
و به زیبایی آن غنچه نو
تو فقط عشق ببین
دلت از غصه رهاساز و بخند
زندگی مرز میان تو و اندیشه توست
94/12/14
21:03
۹۴/۱۲/۲۶
سنجش وبلاگ شما